۱۳۸۹ دی ۲۲, چهارشنبه
خانه نو
خانه پیشین
یادش به خیر. به غارت رفت و خوش باد.
باید نو کرد حرف را و دل را و خانه را که گفت:
تو مگو: « همه به جنگند و ز صلح من چه آید؟!»
تو یکی نه ای، هزاری. تو چراغ خود برافروز
که یکی چراغ روشن زهزار مرده بهتر
که بِه است یک قد خوش ز هزار قامت کوز
صفحهٔ اصلی
اشتراک در:
پستها (Atom)